اللهم عجل لولیک الفرج

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شهدا شرمنده ایم 3 "رویای صادق"

09 اسفند 1395 توسط شکوفه سادات بیضایی

هنوز انقلاب پیروز نشده بود و حضرت امام (ره) در تبعید به سر می برد. یک روز صبح که می خواستم او را برای نماز از خواب بیدار کنم دیدم بیدار است و ناراحت . 

پرسیدم چی شده مادر ؟ 

گفت : امام را در خواب دیدم . من و عده ی زیادی در یک طرف ایستاده بودیم و شاه و سربازان و درجه دارانش در طرف دیگر . 

شاه رو به امام کرد و گفت :پس کو ان یاران باوفایی که از انها صحبت می کردی ؟ امام دست مبارکش ا روی گردن من نهاد و گفت انهایی که می گفتم همین ها هستند که به ثمر رسیده اند ! 

چند سالی از این قضیه گذشت . انقلاب پیروز شد و در دوران جنگ مثل بقیه جوانان برای دفاع از مرزهای مهن اسلامی راهی جبهه شد . 

 اخرین بار که میخواست به جبهه برود . گفت: عملیات مهمی در پیش داریم . من هم می خواهم در ان عملات داوطلب باشم و اگر خدا بخواهد شهید می شوم . 

حرفهایش را زد و ساکش را برداشت و با همه خداحافظی کرد . چند روز بعد که مارش عملیات به صدا در امد برای ما یقینی شده بود که او به شهادت رسیده است . همین طور هم بود . پیکر پاکش را که اوردند دیدیم درست از همان قسمت که امام دست مبارکشان را نهاده بودند ترکش خورده و شهید شده است.

به نقل از مادر شهید سید رضا سیدین 

 

مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

اللهم عجل لولیک الفرج

یه روزی یکی میاد که رویای منه /یکی که نفسهاش نبض شعرای منه/یه روزی یکی میاد که لبخند خداست /مردم بدوتید که اون آقای منه
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس