شهدا شرمنده ایم 2(پابه پای مجنون)
15 دی 1395 توسط شکوفه سادات بیضایی
نمی توانم از حمید بگویم. من از حمید فقط چشم هایش را به یاد دارم که همیشه قرمز بود. من دیگر سفیدی چشم های حمید را ندیده بودم.
احساس می کردم این چشم ها دیگر سفیدی ندارند.وقتی گفتند شهید شده اولین چیزی که گفتم این بود"بهتر" گفتم"الحمدلله حالا دیگر می خوابد… بیشتر »